اهمیت هنر داستان سرایی در تحقیقات بازار
در دنیای پرشتاب امروزی، مصرف کنندگان با پیام هایی از همه جهت بمباران می شوند. از تبلیغات رسانههای اجتماعی گرفته تا کمپینهای ایمیلی و در این میان، برای برندها دشوار است تا در میان سر و صداها متمایز شوند. یکی از راه های موثر برای شکستن این بهم ریختگی و ارتباط با مشتریان، داستان سرایی است. وقتی صحبت از تحقیقات بازار به میان می آید، داستان سرایی ابزار قدرتمندی است که می تواند به محققان و بازاریابان کمک کند تا مخاطبان خود را درک کنند و کمپین های تاثیرگذارتری ایجاد کنند.
سناریوی زیر را در نظر بگیرید: یک آژانس تحقیقات بازار مطالعه ای را برای خط تولید جدیدی از محصولات مراقبت از پوست انجام می دهد. این گزارش پر از دادههایی است، از جمله آمار جمعیتشناسی مصرفکننده، عادتهای خرید و میزان رضایت. اگرچه این اطلاعات ممکن است ارزشمند باشد، اما داستانی را بیان نمی کند. این صرفاً تخلیه داده است.
حال تصور کنید که همان آژانس همان یافته ها را متفاوت ارائه کرده است. آنها بهجای ارائهی ساده دادهها، داستان یک مادر شاغل را تعریف میکنند که در تلاش برای یافتن روتین مراقبت از پوست است. آنها تصویری از صبحهای شلوغ او و استرس ناشی از تلاش برای بهترین ظاهر و احساس او ترسیم میکنند. سپس، آنها نشان می دهند که چگونه این خط جدید از محصولات مراقبت از پوست به طور یکپارچه در روال او قرار می گیرد و در وقت او صرفه جویی می کند و به او اعتماد به نفس می دهد.
آژانس با گفتن یک داستان، یک داده خشک را به یک روایت قانع کننده تبدیل کرده است. آنها یک ارتباط عاطفی با کسانی که برای آن ها پرزنت انجام می دهند، ایجاد کرده اند و به آنها کمک می کنند تا مفاهیم واقعی یافته های خود را ببینند. این قدرت داستان سرایی در تحقیقات بازار است، و این هنری است که برندهای بیشتری شروع به پذیرش آن کرده اند.
استفاده از داده ها برای داستان سرایی
چگونه می توان از داده ها برای داستان سرایی استفاده کرد؟
در تحقیقات بازار همه چیز در مورد داده است و با استفاده از تجسم داده ها، محققان می توانند داستان های قانع کننده ای ایجاد کنند که با مخاطبان خود طنین انداز شود.
طبق یک مطالعه توسط سلزفورس، 89٪ از تصمیم گیرندگان در کاروکسب ها می گویند که داده ها برای ایجاد کمپین های بازاریابی موثرتر حیاتی هستند. با این حال، درک داده ها به تنهایی می تواند طاقت فرسا و چالش برانگیز باشد. اینجاست که تصویرسازی از داده ها باید وارد شود.
با استفاده از نمودارها، گراف ها و سایر ابزارهای بصری، محققان می توانند مجموعه داده های پیچیده را به داستان های قابل فهم تبدیل کنند. تصویرسازی از دادهها میتواند به محققان کمک کند تا الگوها را شناسایی کنند، بینشها را با یکدیگر ارتباط دهند و با ذینفعان به طور معناداری تعامل کنند.
به عنوان مثال، تصور کنید یک محقق بازار در حال مطالعه تاثیر کمپین جدید در رسانه های اجتماعی بر آگاهی از برند است. با استفاده از نمودار میله ای برای تجسم افزایش آگاهی از برند در طول زمان، آنها می توانند داستانی ایجاد کنند که موفقیت کمپین را به روشی واضح و قانع کننده نشان دهد. این نوع تجسم دادهها نه تنها بینشهایی از تحقیق را به اشتراک میگذارد، بلکه با نشان دادن تأثیر کار، سهامداران را نیز درگیر میکند.
تجسم داده ها ابزار قدرتمندی است که می تواند به محققان بازار در ایجاد داستان های آموزنده و جذاب کمک کند. با استفاده از دادهها برای گفتن یک داستان، محققان میتوانند بینشهای خود را به اشتراک بگذارند، سهامداران را درگیر کنند و اقدامی را به سمت دستیابی به اهداف
تجاری هدایت کنند.
بدون دیدگاه